تخریب جنگلهای بلوط
|
|
امروز فرصتی یافتم تا پس از مدتهای مدید سری به طبیعت و کوههای اطراف زادگاهم بزنم جنگلهای لخت و عریان بلوط که اندامهایشان را به باران سپرده اند تا برای میهمانی بزرگ بهار غسل استقبال بکنند و خود را برای ورود شکوفه ها آماده نمایند . دستهایشان را دیدم که سوی آسمان بلند کرده بودند من با گوشهای احساسم زمزمه هایشان را شندیم که در گرما گرم استقبال و آمادگی برای ورود بهار دلهای پراز درد وگله هایشان را با آسمان آبی و روشن همدم میکردند و عقده هایشان را میگشودند شاید برای سال آینده هم که شده دلتنگیهایشان و هراس و دلهره هایشان نقل آدمها شود ! براستی هوای دلم ابری و ابری تر شد وقتی چشمهایم رد پای وحشتناک تخریب و آتش و تبر و اره را در نقطه نقطه این جنگل دید من که دل را به جنگل سپردم تا آرامشش را میهمان نگاهم بکنم با دلی خونین و زخمی برگشتم !

مگر میشود آرام بود وقتی هزارن قتل کوچک و بزرگ در این جنگل رخ داده و من آثار و نشانه ها یشان را ببینم! مگر میشود آرام بود وقتی دستهایی را و تبرهایی را و اره های و جرقه های سوزان آتش را دید و آرام بود و به آرامش رسید ؟ آری آنچه من دیدم قصه قتل و تخریب درختان و مرتع و طبیعتی است که سالهای سال به بشریت خدمت نموده اما امروزه ما با بی رحمی تمام با تیغ تبر و شعله آتش و غرش اره به جانش افتاده ایم!
ادامه مطلب |
|
|
|